۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۹, دوشنبه

از اين لبخند متنفرم



دست خودم نيست،
اين لبخند من را يادِ مناظره اي مي اندازد كه يك طرفِ آن مير ما بود كه درست يا غلط طرفدارِ او بوديم و در طرف ديگر سنبل تمام عيار رذالت و پستي حاكمان جمهوري اسلامي به تمام معناي واقعي كلمه
من يادِ پرپر شدن نداها و سهراب ها در خيابان مي افتم در حالي كه همين فرد با همين لبخند ما را انكار مي كرد و به تمسخر مي گرفت
من ياد انكارِ رأيمان، نظرمان، آزاديمان و از همه مهمتر «وجودمان» مي افتم.
من ياد زجر خود از دوران كودكي، نوجواني و جواني مي افتم كه نا خودآگاه بازيچه دينِ اين بي دينان بودم تا بر اريكه‌ي فريب خلق، خريت مرا به سخره بنشينند و بر يغماي منابع مادي و معنوي كشورم چند صباحي بيشتر باقي بمانند.
من درد باور نشدن در جامعه اي كه به ظاهرِ من بهاي بيشتري از باطنِ من مي دهند دارم.
«مي خواهم فرياد بلندي» بزنم. فريادي كه اين بازمانده هاي ويرانه هاي استبداد چند صد ساله را بر سرِ اين بيغوله نشينان حرامي، خراب كند تا اين «پس مانده خودكامگيِ» دونِ شأن ايراني، از اين ديار رخت بربندد.
 

اكنون وقت آن است تا فرياد همين دهه ي شصتي ها، بر سرشان آوار شود. و ملت رفته در خواب، بيدار شود. 

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۴, چهارشنبه

بیانیه آیت الله بیات زنجانی درباره رخدادهای جاری منطقه


دوستان گرامي را به انتشار اين بيانيه دعوت مي‌ نمايم:
بیانیه آیت الله بیات زنجانی درباره رخدادهای جاری منطقه
اسلام عزیز بازیچه دست حاکمان نامشروع و مستبد شده است


شنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۳۹۰
چکیده :این وقایع از جوانب گوناگونی قابل تحلیل و درس آموزی است؛ از جمله اینکه هنگامی که حاکمی به حکومت رسید، اولاً باید به دنبال کنترل او و مهار خودکامگی‌اش بود و ثانیاً در جستجوی روند و مکانیسمی برای عزل مردمی وی در هنگام خودکامگی و زورگویی بود. وجه مشترک حاکمان سفّاک این کشورها این است که به نحو توهّم آمیزی می‌پندارند که حاکم یک کشور اسلامی‌اند و هرگونه خروج در برابر آنان به منزلۀ خروج در برابر رسول‌الله(ص) است....


حضرت آیت الله بیات زنجانی با انتشار بیانیه ای، به رخدادهای جاری در منطقه پرداخته و شیوۀ برخورد حکومت ها با مردمشان را به شدت محکوم نمودند.

متن بیانیه ایشان  به شرح زیر است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

“أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ انَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ” سوره مبارکۀ حج – آیۀ ۳۹

رخدادها و اتفاقات جاری در منطقۀ خاورمیانه و برخی کشورهای اسلامی، به نحوی پیش می‌رود که هر روز بر هجمۀ نیروهای حکومتی این کشورها به مردم عادی و بیگناه افزوده می‌شود در حالی که فصل مشترک این اتفاقات، نقد جدی مردم این سرزمین ها به عملکرد حاکمانانی است که آنها را غیرقابل اصلاح یافته‌ و خواستار کنار رفتن آنها شده‌اند و در عین حال این حاکمان، با تکیه بر استعدادها و اموال عمومی همین مردم، به بدترین شکل ممکن آنها را سرکوب می‌کنند و خواستۀ آنان را پس می‌زنند.

این وقایع از جوانب گوناگونی قابل تحلیل و درس آموزی است؛ از جمله اینکه هنگامی که حاکمی به حکومت رسید، اولاً باید به دنبال کنترل او و مهار خودکامگی‌اش بود و ثانیاً در جستجوی روند و مکانیسمی برای عزل مردمی وی در هنگام خودکامگی و زورگویی بود. وجه مشترک حاکمان سفّاک این کشورها این است که به نحو توهّم آمیزی می‌پندارند که حاکم یک کشور اسلامی‌اند و هرگونه خروج در برابر آنان به منزلۀ خروج در برابر رسول‌الله(ص) است.

درد کنونی ما دو چیز است؛ یکی اسلام عزیز و دیگری مسلمین ساکن در این کشورها. اسلامی که نام و نشان آن، بازیچۀ دست حاکمان نامشروع و مستبد این کشورها شده، و مسلمانانی که گرفتار خودخواهی و خودمداری این حاکمان شده‌اند.

در داخل و خارج از کشور ما هم هر کس با هر تحلیلی که به قیام‌های مردمی منطقه از لیبی و تونس و سوریه گرفته تا بحرین و عربستان بنگرد و آنها را مطالعه کند، نمی‌تواند منکر شود که در این قضایا، خون‌های مسلمین است که دارد ریخته می‌شود و نوامیس مسلمین است که مورد هتک قرار می گیرد.

اینجانب قبلاً هم بارها تذکّر داده‌ام که اجماع نسبی مسلمین علیه حاکم مستقر در یک منطقه، پایه‌های مشروعیت آن حاکم را متزلزل می‌سازد؛ چه رسد به اینکه آن حاکمان با فرایندهای انتخابی و عُقلایی امروز بر سرکار نیامده باشند. با مطالعۀ وقایع این کشورها، هم چنین تزلزل و فقدان مشروعیتی را به وضوح می‌بینم و در این جهت هم فرقی میان لیبی و تونس و بحرین و سوریه و عربستان نیست.

اگر‌چه شدت حوادث در این مناطق مختلف است، اما قیام‌های این مناطق، عمدتاً مردمی است و خونهای ریخته شده بر زمین هم خون مسلمین است. در این خونریزی هم حکّام منطقه یا عامل بالفعلند، یا عامل مشوّق و در هر دو حال هم فاقد مشروعیت‌اند؛ لذا مردم این مناطق، هم از دید عقلایی و سیاسی، و هم از دید دینی و فقهی، شایستۀ خروج‌اند و کشته شدگان خروج بر چنین حاکمانی هم در حکم شهیدند.

جای بسی شرمساری است که مردمی در یک منطقه راه را برای اصلاح حاکمان خویش بسته ببینند و جز با توسّل به حرکتهای جمعی و انقلابی مفرّی نداشته باشند؛ جای تأسف و ترحّم است که ملّتی آنقدر درمانده و وامانده از جور حاکمان و فضای بستۀ کشور خود شود که انقلاب را اصلح بر اصلاح ببیند و وعده‌ها و بشارت‌های بشّار خود را هم نپذیرد.

در اینجا پای خون و آبرو و ناموس مسلمین در میان است و جای هیچ گونه مسامحه‌ای نیست. بنده به سهم خود و به قدر بضاعتم، ضمن هشدار به حاکمان و زورمندان منطقه برای تن دادن به خواسته‌های مردمی و عبرت گرفتن از عواقب حاکمان ساقط شدۀ پیشین، از خداوند متعال آزادی همۀ اسرای سیاسی و فکری را خواهانم و برای رهایی مسلمانان از سلطۀ حاکمان جائر دعا می‌کنم و مسلمین و مؤمنین معزّز را به روشنگری در این باره و حمایت‌های فکری و عملی در این زمینه دعوت می‌کنم.

والسلام علیکم و رحمة الله

اسدالله بیات زنجانی

قم المقدسة

دهم اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ مطابق با ۲۶ جمادی الاول